سیره و رفتار اهل بیت عصمت و طهارت - علیهم السلام - یکی از شاخصترین الگوها برای تحقق وحدت اسلامی است. به گونهای که با اندکی درنگ در روایات و سیرة رفتاری ایشان، به این درک خواهیم رسید که ائمة شیعه- علیهمالسلام- همواره خود را ملزم به مراوده، همنشینی و مُخالطه با سایر مسلمانان در تمامیِ سطوحِ زندگیِ دینی و اجتماعی می دانستند و هیچگاه شیعه را به عنوان یک مذهب یا فرقة جدا بافته از جامعة اسلامی در نظر نمیگرفتند. پس چه بیراهه میرود اگر کسی ادعای پیروی از ایشان را داشته باشد و این راه و مسیر را دنبال نکند.
علیرغم گستردگی سیره عملی اهلبیت- علیهمالسلام- دراین رابطه، اما سعی بر آن داریم تا به طور اجمال، ابعادی از آن را در اینجا گزارش کنیم.
اولویت حفظ وحدت امت مسلمانان بر حق ولایت
با بررسی سیره ائمه اطهار علیهمالسلام به نتیجه مهم خواهیم رسید که نزد ایشان حفظ وحدت امت اسلام و جلوگیری از تباهی و نابودی آن بر همه چیز مقدم است، و آن بزرگواران در این مسیر از همة حقوق خود گذشته و هر ظلم و جفایی را تحمل نمودند. از این منظر میتوان سکوتِ امام علی، صلحِ امام حسن، و ولایتعهدی امام رضا- علیهم صلوات الله- را در راستای حفظِ وحدت و یکپارچگی مسلمانان دید. چنانچه امیرالمؤمنین- علیهالسلام- خود دراینباره فرمودند:
«فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِیقِ کَلِمَةِ الْمُسْلِمِینَ، وَ سَفْکِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِیثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّینُ یَمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ یُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ یَعْتِکُهُ أَقَلُّ خُلْف ؛
با خود اندیشیدم و دیدم که صبر [بر محرومیت از حق ولایت و زعامت مسلمین] برتر است از به هم زدن وحدت مسلمین و ریخته شدن خونشان، چرا که مردم تازهمسلمان بودند و دین به مَشکى میماند که کمترین سستى آن را تباه و ناتوانترین مردم آن را وارانه میکرد.»
همچنین آن حضرت در نامه 62 نهجالبلاغه میفرمایند:
«...ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛...پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید»
آری تاریخ گواه آن است که امیرالمؤمنین، علی- علیهالسلام- برای اینکه خطری امت اسلامی را تهدید نکند، به خلفاء در پارهای از جنگها، مانند جنگ با ایران و روم و فتح بیتالمقدس مشورت دادند، و حتی براساس مصلحت اسلام و مسلمین از خلیفة دوم میخواستند که در جنگ میان ایران و اسلام جانش را به خطر نیاندازد، در مدینه بماند و خود او فرماندهی سپاه اسلام را برعهده نگیرد.
پر واضح است که این سیرة قطعی امیرالمؤمنین، اختصاصی به آن حضرت نداشته و تمام ائمه شیعه- علیهمالسلام- چنین رفتاری را وظیفه اصلی خویش میدانستند، چنانچه امام حسن- علیهالسلام- نیز پیرامون صلح خویش با معاویه میفرمایند:
«إِنَّ مُعَاوِیَةَ نَازَعَنِی حَقّاً هُوَ لِی فَتَرَکْتُهُ لِصَلَاحِ الْأُمَّةِ وَ حَقْنِ دِمَائِهَا ؛
همانا معاویه دربارة حقی که مخصوص من است با من به منازعه برخاست، ولی من آن را ترک کرده و به معاویه واگذار کردم؛ زیرا صلاح امت اسلامی و حفظ جان مسلمانان را در این کار دیدم.
حضور در مراسم عبادی مسلمانان
توصیههای فراوانی از ائمه شیعه علیهمالسلام درباره حضور پررنگ شیعیان در اجتماعات عبادی مسلمانان به دست ما رسیده است، چنانچه یکی از جلوههای بارزِ این امر را میتوان در تأکیدهای فراوان ائمة اطهار - علیهم السلام - بر حضور شیعیان در نماز جماعت اهلسنت و نمازگزاردن با آنها دید. روایات این بحث که صاحب کتاب وسائلالشیعه آنها را در یک باب مستقل گردآورده است. این روایات دارای تأکیداتی شگفت میباشند، به گونهای که در این روایات، ثوابِ نماز با اهلسنت، معادلِ ثوابِ نماز با رسول خدا- صلی الله علیه و آله- و یا ثوابِ جهاد در راه خدا قرار داده شده است. ولی فراتر از این، خود ائمه شیعه علیهمالسلام نیز بر حضور در نماز جماعت اهلسنت و همراهی با آنان تآکید داشتند و گزارش های فراوانی در اینباره به دست ما رسیده است. چنانچه در روایتی از حضرت امام موسی بن جعفر - علیه السلام - روایت شدهاست که فرمودند:
صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّی مَعَهُمْ :
حسن و حسین – علیهما السلام - پشت سر مروان نماز گزاردهاند و ما نیز با آنها نماز میگزاریم.
جالب آن که در نقلی دیگر از این روایت آمدهاست:
به یکی از آن دو گفتند: آیا پدرت هنگامی که به خانه باز میگشت دوباره نمازش را به جای نمیآورد؟ گفتم: نه، به خدا قسم حتی یک آیه را هم بر این نماز نمیافزود.
از این نقل روشن میشود که نمیتوان عمل ائمه - علیهم السلام - را در این موارد حمل بر تقیه نمود، همچنان که در نقل دیگری امام - علیه السلام - صراحتاً تقیهبودن این عمل را رد کردهاست.
فراتر از اینها طبق روایات و نیز گزارشهای تاریخی و روایی، امام علی - علیه السلام - نیز در نماز جماعت زمان خلفا شرکت میکرد.
حضور در مراسم سیاسی عبادی حج نیز یکی دیگر از بارزترین مظاهر وحدت و اتحاد مسلمانان در سیره و روش اهل بیت - علیهم السلام – می باشد؛ زیرا در طول تاریخ پس از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - ائمه - علیهم السلام- و یاران آنها همواره با اهل سنت مراسم حج را انجام میدادند و به قطع، در برخی از سالها اختلاف در میان آنها نسبت به تعیین روز نهم ذیالحجه وجود داشتهاست، با این وصف چیزی از ائمه که مبنی بر مخالفت با عامهی مسلمانان در انجام اعمال این روز باشد گزارش نشدهاست و آن بزرگواران و اصحابشان هماهنگ با دیگر مسلمانان، مراسم حج را در یک زمان انجام میدادهاند. گواه این مطلب این است که زراره و یا حَمَّاد بن عیسی که پنجاه سفر به مکه مشرف شد حتی یک بار نقل نکردهاند که امام، از امیرالحاج تبعیت ننموده باشد و مثلاً در تعیین روز عید قربان با حکومت و امیر الحاج اختلافی پیدا کرده باشد.
همچنین از گزراشهای روایی و تاریخی بدست میآید که آن بزرگواران در برگزاری اعیاد و مناسبت های مذهبی با دیگر مسلمانان همراه بودهاند.
همنشینی، مراوده و محبت با اهلسنت
توصیههای فراوانی از ائمة شیعه- علیهمالسلام- درباره مراوده، همنشینی و مُخالطه شیعیان با سایر مسلمانان در تمامیِ سطوحِ زندگیِ دینی و اجتماعی به دست ما رسیده است؛ ارتباطهایی که اگر با رفتارهای نیک و کرداری پسندیده همراه باشد، خود تبلیغی مؤثر برای مذهب شیعه در ذهنیت دیگر مسلمانان میباشد. در این میان سیره عملی ائمه علیهمالسلام در تعامل با اهلسنت الگویی مناسب برای دیگر شیعیان است، چنانچه یکی از اصحاب امام صادق - علیه السلام – میگوید به امام صادق عرض کردم: رفتار بایستهی ما با اقواممان و آنان که با آنها معاشرت داریم و شیعه هم نیستند چیست؟
امام - علیه السلام - فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آنان پیروی کنید، آنگونه که آنان رفتار میکنند شما نیز همانطور رفتار کنید، به خدا سوگند آنان به عیادت بیماران غیر شیعشان میروند و بر جنازههایشان حاضر میشوند و به سود و ضرر آنها [هرچه حق باشد] گواهی میدهند و امانتهای آنان را به آنها بر میگردانند.
جالب اینجاست که امام - علیه السلام- در روایتی دیگر ضمن تأکید بر این مطلب، به راوی میفرمایند:
أَ تَخَافُونَ أَنْ نُضِلَّکُم؟! لَا وَاللَّهِ لَا نُضِلُّکُمْ أَبَدا! :
آیا میترسید گمراهتان کنییم؟! نه بهخدا هرگز شما را گمراه نمیکنیم!
افزون بر این از روایات و گزارشهای تاریخی می توان به این نتیجه رسید که آن بزرگواران بحث اختلاف مذهبی را حتی در امور مهمی همچون تشکیل خانواده نیز اصل نمیدانستند، چنانچه در روایتی امامصادق- علیهالسلام- ضمن ردّ استدلال زراره در زننگرفتن از اهلسنت، به او میفرماید:
رسول خدا که درود خداوند بر او و خاندانش باد، [با آنها] ازدواج کرده بود و آنچه کرده بود، ازقبیل زن نوح و زن لوط کرده بود؛ [چنانکه قرآن میفرماید:] «آن دو زن در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند.» و
مسلم است که تعدادی از همسران ائمه از معتقدان به ولایت اهلبیت علیهمالسلام نبودند. از همین رو در روایتی دیگر با تأکید بر جواز ازدواج با اهلسنت، آمده است:
سماعه میگوید از امامصادق علیهالسلام پرسیدم: «آیا ازدواج و اقام? نمازجماعت با اهلسنت درست است؟»
امام فرمود: هَذَا أَمْرٌ شَدِیدٌ إِنْ یسْتَطِیعُوا ذَلکَ قَدْ أَنْکَحَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صَلَّى عَلِیٌ علیهالسلام وَرَاءَهُمْ «این کاری است سخت اگر توانمندیاش را داشته باشید. پیامبر صلی الله علیه و آله با آنها ازدواج کرد و علی علیهالسلام نیز پشتسر آنها [خلفا] نماز گزارد.»
از این روایت به دست میآید که پذیرش چنین باوری در زمان اهلبیت علیهمالسلام حتی برای اصحاب خاص ایشان نیز مشکل بوده است. آنان نمیتوانستند خود را از گرایشها و تعصبهای فرقهای رها سازند؛ همانگونهکه امروز نیز برخی از شیعیان نتوانستهاند خود را از این مشکل برهانند.
منطق علمی به دور از توهین به مقدسات اهلسنت
همه میدانند که منطق ائمه علیهمالسلام منطقی علمی و استدلالی بوده است و چنین منطقی هیچگاه با توهین و دشنام میانه ندارد. دشمنان شیعه و اهلبیت برای اینکه به فضای تعصب دامن بزنند و مسلمانان را از پیشوایان واقعی اسلام یعنی ائمه اطهار علیهمالسلام دور کنند، همواره در صدد بودهاند منطق شیعه و اهلبیت علیهمالسلام را منطق دشنام و توهین جلوه دهند. از همین رو اهلبیت علیهمالسلام با توجه به این توطئه و تزویر دشمن، همواره با منطق علمی خویش به دفع و رفع این اتهام میپرداختند.
آنگونهکه روایت شده است، پس از آنکه مأمون دخترش را به امامجواد علیهالسلام تزویج کرد، در مجلسی که مأمون و امامجواد و یحییبناَکْثَم و گروه بسیاری در آن حضور داشتند، یحییبناَکْثَم بهقصد تخریب اهلبیت علیهمالسلام و ایجاد فضای تعصب مذهبی در آن جمع، فضایلی را برای خلفا از احادیث نبوی بیان میکرد که امامجواد علیهالسلام به همه با احترام و بهصورت علمی و منطقی پاسخ میداد و برای در همشکستن فضای تعصب در ابتدای استدلال خویش میفرمود: «منکر فضیلت ابوبکر نیستم؛ ولی...» «من منکر فضیلت عمر نیستم؛ ولی...». اینگونه امام با درنظرگرفتن ملاحظات اعتقادی اهلسنت و بدون هیچ توهینی، به نقد سخنان فتنهانگیز یحییبناَکْثَم پرداخت و توطئههای او را برای بیاحترامی به مقدسات اهلسنت ناکام گذاشت. این روشی است که اهلبیت علیهمالسلام همواره در برخورد با اهلسنت آن را در پیش میگرفتند؛ چنانچه ابواسحاق احمدبنابراهیم ثعلبى نیشابورى در کتاب الکشف و البیان عن تفسیر القرآن با سند خویش از رضا علیهالسلام و آن حضرت از پدرش و ایشان نیز از پدر بزرگوارش امامجعفرصادق علیهالسلام روایت میکند:
آلمحمد[ علیهمالسلام] اجتماع کردهاند بر بلندگفتن: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و اینکه قضاى نماز شب را در روز میتوان به جا آورد و اینکه درباره ابوبکر و عمر و پیروان آنها باید نیکو سخن گفت.
البته روایات فراوان دیگری نیز از اهلبیت علیهمالسلام دراینباره وجود دارد که ضرورتی در نقل آنها در اینجا نیست. ممکن است عدهای بعضی از این روایات را بر تقیه حمل کنند یا آنها را ساخته و پرداخته اهلسنت بدانند؛ اما مجموع این روایات و سیره عملی ائمه علیهمالسلام شکی باقی نمیگذارد که آن بزرگواران به باورهاى اهلسنت حساس بودند و به تحریک احساسات آنها نمیپرداختند.
نکته مهم در معاشرت اهل بیت - علیهم السلام – با دیگر مسلمانان این است که آن بزرگواران همواره به موضوع تفاوتهای سطح شناخت و درک مسلمانان نسبت به جایگاه الهی ایشان توجه داشتند و با این رویکرد با هرگروه رفتار خاص خود را داشتند. چنانچه در روایتی، امامصادق علیهالسلام پس از تقسیم معارف اسلامی به هفت سهم، به تبیین این مطلب میپردازد که هر مسلمانی به میزان خویش از این معارف بهره گرفته است و تحمیل بیش از توان معارف الهی به افراد موجبات تنفر و بیزاری آنها از دین را فراهم میسازد. سپس حضرت میفرماید:
«بنابراین شما هم بر مردم فشار نیاورید. مگر نمىدانى که فرمانروایى دولت بنىامیه بهزور شمشیر و فشار و ستم بود؛ ولى فرمانروایى ما با مدارا و مهربانى و متانت و تقیه و معاشرت نیکو و پاکدامنى و کوشش است؟! پس کارى کنید که مردم به دین شما و مَسلکتان رغبت پیدا کنند.»
تفرقهانگیزان باید بدانند که اهلسنت و عالمان آنها همواره با اهلبیت علیهمالسلام مراوده داشته و با آنها همنشین بودهاند؛ همچنانکه بسیاری از شاگردان و راویان احادیث ائمه علیهمالسلام از اهلسنت به شمار میآیند. با این سخن، مشخص است اگر اهلبیت علیهمالسلام همچون بعضی از افراد جاهل و لجوج که در آن زمان نیز کم نبودند، به خلفای اهلسنت توهین و لعن میکردند، نهتنها نباید هیچیک از اهلسنت در محضر ائمه علیهمالسلام حضور مییافتند، بلکه باید آنها نیز در مقابل به مذمّت و قَدْحِ آن بزرگواران میپرداختند. این درحالی است که فقهای اهلسنت همیشه ایشان را منبع راستین علم و فضیلت و تقوا میدانستند؛ درحالیکه خود از محورهای اختلافیِ عقیدتی با ایشان آگاه بودند.
مسلماً امامت مذهب خاصی مثل مذهب شیعه امامیه و درعینحال محبوب و مراد پیشوایان مذاهب دیگر بودن، مدارای عمیق و وسیعی را در رفتار میطلبد تا باعث جذب و جلبنظر مخالفان شود؛ زیرا کوچکترین برخورد تند و بدرفتاری باعث تنفر و دوری مخالفان میشود. ملاقات گسترده و طولانی بزرگان معتزله مثل عَمْروبنعُبَید و واصلبنعَطاء و حَفْصبنسالم با امامصادق علیهالسلام ازسویی و نیز بزرگانی چون سفیان ثُوری، مالکبناَنَس، ابوحَنیفه، یحییبنسعید انصاری، ابنجَرِیح، محمدبناسحاق، شُعْبَةبنحَجّاج، اَیُّوب سِجِستانی و... ازسوی دیگر، همگی بیانکننده رفتار میانهرو آن امام همام علیهالسلام است. ابوحنیفه که دو سال در مجالس تدریس امامصادق علیهالسلام حضور یافته است، راجع به آن سالها میگوید:
لَولا السِّنتان لَهَلَکَ النُعمانُ.
اگر آن دو سال نبود، نعمان [ابوحنیفه] هلاک میشد.
مالکبنانس درباره امامصادق علیهالسلام میگوید:
«هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است کسیکه ازجهت فضل و علم و عبادت و ورع برتر از جعفر الصادق بوده باشد.»
همچنین ابوزُهره، عالم سنى، دراینزمینه مىنویسد:
علماى اسلام با تمام اختلافنظرها و تعدد مشربهایشان در هیچچیز بسان اتفاقنظرشان در خصوص فضیلتمندی و برتری امامصادق و علمش اتفاقنظر ندارند.
شدت اهتمام ائمه علیهمالسلام به حفظ وحدت و انسجام امت اسلامی را میتوان بدان اندازه یافت که حتی آن بزرگواران، شیعیان را در مقابل توهین به وجود مقدسشان نیز به صبر فرا میخواندند و از آنها میخواستند جز نیکی چیزی در میان آنها و مخالفان وجود نداشته باشد. یکی از یاران امامصادق علیهالسلام به نام مُرازِم میگوید:
امامصادق علیهالسلام براى رساندن نامهاى مرا مأمور کرد. هنگامیکه خارج شدم، مرا صدا زد و فرمود: «اى مرازم، چرا بین تو و بین مردم [مخالفان] جز نیکى نباشد، گرچه به ما دشنام دهند؟»
ابنمُسْکان نیز میگوید:
امامصادق علیهالسلام فرمود: «بهگمانم اگر در پیش رویت کسی به علی علیهالسلام دشنام گوید و تو قدرت داشته باشی، بینى آن دشنامدهنده را از بیخ میکنی.» گفتم: «آری به خدا. فدایت شوم، من و خانوادهام اینچنین هستیم.» امام علیهالسلام فرمود: «این کار را نکن. به خدا قسم چهبسیار شنیدم که کسی به علی علیهالسلام دشنام میداد، درحالیکه بین من و او فقط ستونی بیش فاصله نبود و من خودم را پشت آن پنهان میکردم. وقتی نمازم را تمام میکردم، از کنار او میگذشتم و سلامش کرده و مصافحه میکردم.»
امروز نیز وظیفه شیعیان این است که به همین روش اهلبیت علیهمالسلام عمل کنند؛ زیرا «امروز هم دنیای اسلام و امت اسلامی نیازمند معارف امامصادق و اهلبیت است. دنیای اسلام محتاج دانستن معارفِ اهلبیت و تعالیم امامصادق و سایر ائمه است. [آنها] باید [از معارفِ اهلبیت علیهمالسلام] استفاده کنند. قشرهای مختلف و اقسام مختلف امت اسلامی، بهاینوسیله باید با یکدیگر همافزایی کنند تا سطح معارف اسلامی بالا برود. لازمه این کار این است که حجابِ خصومت و دشمنی و کینهورزی میان فرقههای مسلمان فاصله نیندازد. وحدت اسلامی که میگوییم، یعنی این.»